فسقلی حاضر جواب :)
موهاش رو با دستهای کوچیکش کنار میزنه و صورتش رو میاره جلو صورتم ، چشماش گرد میکنه ومیگه ، عمه من میخوام دکتر بشم!
بغلش میکنم و یه بوس محکم از لپش میکنم و میگم : "قربون آقا دکتر کوچولو برم من"
سریع میگه عمه!!!!! تو مگه میری دکتر ، دکتر رو بغل میکنی؟!! ماچشم میکنی ؟!!
من :|
و باز هم من :|
اهالی خانه :))))
+ حال خوش این روزهامو فقط و فقط مدیون لبخندها و شیطنت هاشم :)
++ چقدر خوشبخت است ، زَنی که مَردش برایش صبحانه آماده میکند