همون حسی که نباید باشه اما هست
تو زندگی همه ما یه نفر وجود داره که همیشه هست و روزی تبدیل میشه به "او" ، دیگه مهم نیست بقیه چطور باشند چقدر خوبتر و یا بدتر از "او" باشند ، دیگه فرقی نداره آسمون آبی باشه یا ابری ، وقتی تبدیل شد به "او" میشود معیار سنجش ، میشود استاندارد خواسته هایت ، حالا مهم نیست لبخندهای بقیه چقدر میتونه شیرین و دلنشین باشه ، مهم اینه که این لبخندها شبیه همون منحنی ساده رو لبای "او" باشه، یک نفر که همه با اون مقیاس میشوند،یک نفر که دیگه مهم نیست چقدر از اخرین دیدارش گذشت ه، یک سال..دوسال و شاید چند روز ، مهم اینه که خاطرش تو قاب دل میخ شده ، قابی که یه روز شکست و تنها اثر میخ کوبیده شده به دیوار دل باقی موند همو نزخمی که که هیچوقت التیام پیدا نمیکنه...حالا اون یه نفر کنار هر تازه واردی ظاهر میشه و یادت میاره خواسته هات ُ،دوست داشتنهاتو معیار سنجشتو...
همون "یک نفر " لعنتی که میتونه فقط با یه پیام بدون متن درد تمام روزهاتو کم کنه ، میتونه درد از تک تک استخونات بیرون بکشه و آرومت کنه ...
"همون حسی که نباید باشه ...اما هست"