"صوتی" ها و لبخندها
شهر رو نفس بکش!از گلها، کافه ها،مغازه ها،داروخانه ها، خیابان ها ،ماشینها،مترو و ...ساده رد نشو، میدونی میون این همه شلوغی و سکوت مخوفی که حکم فرماست،میون این همه آدمهایی که سعی میکنند با نقاب لبخند بزنند و یادشون میره از عمق چشمهاشون فریادهاشون به گوشتون میرسه، میون تمام این شلوغی های ساختگی میشه حتی برای چند لحظه از ته دل خندید،تو خیابونها راه رفت و با خودت بزنی زیر خنده، بیخیال عابرایی که رد میشوند و احتمالا برچسب دیوانه بهت میزنند،اگر جای من بودید میفهمیدید چی میگم، وقتی برای بار "اول"از کنار داروخانه رد میشی و چشمت میفته به قوطی های شیر خشک "گیگوز"،یا وقتی که مغازه دار تک تک "کیسه شیر"ها رو تو یخچال چیده و قصد خریدن دارم اما فقط پنج دقیقه با خودم از خنده غش و ریسه میرم،یا هروقت که به انگشتهام نگاه میکنم نگران "عاج"هایش میشوم، خیلی خوبه که دست آدم "عاج"داره،یا اینکه کنار هم بشینیم و "چرت و پرت بگیم"دقت کنید چرت و پرت بگیم!!:))) یا مثلا آهنگ "فرزاد فرزین"را پلی کرده باشم اما همش یاد "فرهاد فرزین "بیفتم!فرهاد داداشش بود گویا :))،حتی لحظه ای که باید "پاسخ گو"باشم خنده ام میگیرد،"پاسخگو"بودن خیلی سخت است!! وقتهایی که دلم میگیرد و به یک آهنگ "غِر"دار پناه میبرم ،حتی وقتی گربه ای رو تو ایستگاه میبینم دائما نگرانم نکند "بپراه"،"ببپاره"،،"بپراهد"و یا حتی "بپرد":)) اما گوشواره ها شاد ترین بخش این داستانند وقتی که قراره گوشواره تو "گوشم"کنم :))) خلاصه که از این دست "ممله "های "مذاب"فراوان است و بهانه های کوچیک برای خندیدن بسیار، 😳😂و در اخر هم شعر کودکانه "چرا " را با عنوان " اتیش جیز جیز " برای خودت بخوانی :|
- ۹۵/۰۳/۲۰