.......

دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

زخمی که صد بار سر باز کند، دیگه تنها یه زخم ساده نیست، شبیه یه بیماری لاعلاج میمونه که تنها راه درمانش قطع عامل درد کشیدنه، شاید یه مدت آدم زجر بکشه اما لااقل از یه بیماری لاعلاج خودش رو محفوظ نگه داشته، حالا تو روابط آدمها هم همینطوره وقتی صدبار زخم خوردی از یه نفر وقتی هزاران بار سکوت کردی و بغضتو خوردی،وقتی صدبار خودت رو جلوی بقیه بد نشان دادی تا هوای اون یه نفرٌ داشته باشی، وقتی که ذره ذره داری آب میشی، یه جایی باید ارتباطتت رو قطع کنی، از یه جایی به بد باید بشی همون آدم بده که تا حالا نقشش رو فقط بازی میکردی برای حمایت از بقیه، گاهی تنها راه کمتر کردن درد این زخم ها کنار گذاشتن آدما و افکارشونه.... گاهی تنها راه بی تفاوت بوده نسبت به آدمهاست

گفته بودی تا آخر دنیا دوستت خواهم داشت ...

 

چه بمانی چه نمانی ....

 

"تو"آغاز و پایان منی

قفس...

یوقتایی احساس میکنی آزاد_آزادی،دنیات پر از حس های خوبه، تا چشم کار میکنه همه چیز قشنگ و دوست داشتنیه، چشمت به آسمون میوفته، میشی یه پرنده با هزارتا آرزوی ریز و درشت، به خودت میگی الان وقتشه باید پرواز کنی و اوج بگیری، تمام قوا تو جمع میکنی، یه نفس عمیق میکشی و با قلبی پر از آرزو آماده پرواز میشی، حساب همه چیز رو کردی یه لبخند میزنی و بالهاتو باز میکنی ،اما همینکه میخوای اوج بگیری سرت با یه میله آهنی عصابت میکنه، سرت گیج میخوره و نقش زمین میشی، تازه میفهمی این دنیای قشنگ همش ساختگی بوده فقط برای نگهداشتن پرنده کوچیک دوست داشتنی ...اونوقت آروم میشی، گوشه گیر میشی، و تمام آرزوهات تک به تک از بین میرن، اونوقته که مرگ تدریجی ات شروع میشه، به همین سادگی، با همین ظاهر سازی شیک و مجلسی، خیلی ساده و آروم امید رو تو دلت میکشن ....

تحریم ها را بشکن...

ایران و آمریکا توافق کردند

پس چرا تحریم قلبت را برنمیداری لعنتی!

شکلکهای مجازی

به درجه ای رسیدم که نمیتونم حرف بزنم و سخت مشغولم تا بتونم کاملا شبیه استیکرهای مجازی بشم ... گویا،واضح و کوتاه!

تنهایی

هرچقدر هم که دور و برم شلوغ باشه، تنهایی دست از سرم بر نمیداره! نمیدونم اینکه آدم هیچ کسی رو کنارش نداشته باشه چقدر خوبه یا بد !؟

دلش میخواد یاد بگیرم خود ساخته بودن را

هنوز جوانی، خیلی چیزها رو نمیفهمی، فقط یادت باشه تو زندگیت به امید هیچکس نباش،فقط خودتی که میتونی خودتو بسازی و به خودت کمک کنی، اینم یادت باشه هیچوقت بدی نکن! بالاخره یه جا تو زنذگی تاوانشو پس میدی. شک نکن!

تو زیباترین نقش جهانی

رج به رج میبافم

تار و پود قلبهایمان را

به یکدیگر ....

لعنت به...

ارقام و اعداد بیرحمند

وقتی ساعتها، دقیقه ها و ثانیه های نبودنت را به رٌخم میکشند

به وزنه هایی که به پاهاتون بسته شده فکر کردید

هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که مثل یه جسم سبک و بی وزن روی سطح آب شناور باشی و چشمهاتو ببندی غرق _رویاهات بشی: )

همونطور که تو رویاهام سیر میکنم و انگار رو آسمونهام، یکی آروم با دست به شونم میزنه و تعادلمو بهم میزنه، بعد آروم بهم میگه کمکم میکنی منم یاد بگیرم رو سطح آب دراز بکشم و شناور باشم؟ یه لبخند زدم و گفتم آره: )

در گوشش آروم گفتم فکر کن مثل یه پر سبکی، به هیچی فکر نکن!

لبخند زد و گفت باشه، همون بار اول میشد ترس رو تو وجودش حس کرد، انگار که ترس از آب شده بود یه وزنه سنگین که به پاهاش بسته شده و اجازه حرکت رو ازش گرفته!

بعد از چندین بار تلاش، موفق نشدن،بهش گفتم ترس هاتو تا کنار نذاری نمیتونی موفق بشی ... نذار ترس بهت غلبه کنه و شکستت بده.

وقتی رفت به وزنه هایی فکر کردم که به پاهای خودم بسته شده ،به همون ترس هایی که قدرت حرکت رو ازم گرفته ،همون روز به خودم قول دادم تک تک این ترس هارو کنار بذارم و به خودم اجازه پرواز بدم!