.......

دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

و خدایی که ....

دوباره سردرد

از دست تو

بر سر من

حالا من ماندم و عادت های تو و التماس های من و خدایی که در این نزدیکیست

راستی بسته قرص‌هایم را یادم رفت !!!

 

 

+ نوشته های "تو"

 

جام جهانی چشمات

دستام میزارم زیر چونه ام ، نگاهمو میدوزم به حرکاتش ، قدمهاش رو میشمرم و تلاش میکنم نحوه ی راه رفتنشو و فاصله بین قدمهاش. رو به خاطر بسپارم ، میدونم عادت داره طوری رفتار کنه که انگار. سرِش تو کاره خودشه ، اما فقط من میدونم ریز بین تر ، تیزتر ، دقیق تر و باهوش تر از اون هیچکس نیست . اما من دقیقا توی کورترین نقطه دیدشم همیشه مثل تماشگری که روی آخرین ردیف صندلی های ورزشگاه نشسته و با شور و اشتیاق بازیکن محبوبش رو تشویق میکنه بدون اینکه دیده بشه ...

چشماش دیوونه کنندس، انگار هیاهوی خاصی تو چشماش برپاست ...

بی پروا زُل زدم بهش ، سرشو میاره بالا ،نگاهمون باهم تلاقی میکنه ، قلبم میخواد از جا کنده بشه ، چشماشُ ریز میکنه و آروم سمتم میاد ، صورتشو نزدیک صورتم میاره و آروم میگه "به چی خیره شدی؟" 

نفس عمیق میکشم و میگم به چشمات !

خندش میگیره ، میگه چیز خاصی توشون پیدا کردی؟

سرمو تکون میدم و میگم "وقتی بهشون نگاه میکنم غوغا میکنن،انگار که جام جهانی برپاست و من درگیر این جام جهانی چشماتم"

نگاهش جدی میشه ، بیشتر نزدیک صورتم میشه و با همون صدای دوست داشتنی مردونه اش تو گوشم زمزمه میکنه " و تو بهترین حامی این بازیی"

چشام پر از اشک میشه میگم چه فایده مثلِ همون شوت دیقه نودیم که میخوره به تیرک دروازه و تمام امیدها رو نا امید میکنه... مثلِ نرسیدن ما...."

دستهاشو میذاره تو جیبش ، نگاهشو ازم میدزده و میگه "دیووونه ، کاش هیچوقت ندیده بودمت .... "

و من برای همیشه خارج از گود باقی میمونم و به خیره شدن به جامِ جهانی چشمهات اکتفا میکنم ... 

کاش تو میشدی آن جایزه ای که جهان میداد بدستم !!!

 

 

+به دعوت "پرنده سفید"دوست داشتنی ، من نیز به چالش "جام جهانی چشمات"پیوست:)

 

+گویا باید دو نفر رو هم دعوت کرد به این چالش ، شخصا دوست دارم این بار نوشته ای از "حامد _وبلاگ جوان دهه شصتی " و "م.م" بخونم :) رفقا دوست داشتید بنویسید منم خبر کنید بخونم :))با تشکر از همکاری قبلی شما😀😀

 

+لینک وبلاگ ها رو هم بعدا درست میکنم با گوشی بسی کاره سختیست:))