.......

دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

زیرزمین خاطرات

از پله ها آروم پایین میرم ، هر چی جلوتر میرم تاریکتر میشه ، زیرزمین تاریک با هوای گرفته ، هر تکونی که میخورم کلی گرد وخاک تو هوا پخش میشه ، فکر میکردم ترسناک تر از این حرفها باشه ، اما بیشتر شبیه به یک گودال عمیق برای چال کردن خاطرات قدیمی ِ ، آلبوم عکس های قدیمی ، قاب عکس های قدیمی که شیشه هاشون شکسته، لوح تقدیری با شیشه های شکسته و اسمی که زیر یه مشت خاک مخفی شده ، گلدونهای قدیمی ، کتابها، اسباب بازی ها و...، صدای تیک تیک شیر آب قدیمی پشت درهای بسته اتاق ، چر ادروغ یه لحظه با خودم فکر کردم شاید هنوز کسی تو اون اتاق قدیمی باشه، بود یه نفر بود حسش میکردم ، آدمی که سالها پیش خاطراتش رو اینجا دفن کرده ، مثل لبخندهای زهره، درس خواندنهای زهرا خانوم ، مثل بوی خوب غذاهای آقای آشپز که اسمش رو بخاطر نمیارم ، مثل تمام اتفاقات خوبی که حالا تو یه زیر زمین 40-50 متری دفن شدند...

  • سکوتـــــــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی